کد مطلب:140362 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

مبارزه سردار دست راست زهیر بن قین بجلی
پس از شهادت جناب حبیب بن مظاهر آثار شكستگی از جمال با جلال حسینی علیه السلام ظاهر گشت بلكه به فرموده مرحوم مجلسی آثار انكسار از وجوه تمام اصحاب و احباب آشكار شد، زهیر بن قین كه سردار دست راست سپاه امام علیه السلام بود وقتی آثار شكستگی در چهره امام علیه السلام مشاهده كرد عرض كرد:

قربان خاك پای مباركت شوم: ما هذا الانكسار الذی اراه فی وجهك؟

این چه حزن و اندوه است كه بر دل راه داده و این چه آثار شكستگی است كه از روی مبارك می بینم، ألست تعلم انا علی الحق آیا ما را بر حق نمی دانی؟

حضرت فرمود: چرا به حق خداوند متعال كه ما بر حقیم و حق با ماست.

زهیر عرض كرد: چون چنین است، چه باك از مرگ داریم كه دمی دیگر به بهشت می رویم و به نعیم سرمد می رسیم.

سپس عرضه داشت: یا مولای أتأذن الی فی البراز آقای من آیا به من اذن مبارزه می دهید كه بجنگم؟

امام علیه السلام اذن دادند.

زهیر پس از كسب رخصت این رجز بخواند:



انا زهیر و انا ابن القین

اذودكم بالسیف عن حسین



انا حسینا احد السبطین

اضربكم و لا اری من شین



سپس بر دریای لشگر حمله برد و پیوسته از آن نابكاران می كشت تا پنجاه تن از شجاعان و ناموران آنها را به خاك هلاكت افكند.


شعر



بزد خویشتن را به كوفان سپاه

بجنبید دریای آوردگاه



بنالید نای و بغرید كوس

هوا گشت بر گونه آبنوس



ملك گشت واله، فلك شد ز سیر

بنظاره حرب جنگ زهیر



تو گفتی كه در قلزمی پر ز جوش

نهنگی است با ماهیان سخت كوش



و یا شیری از بند جسته سترك

بپیچید به پیكار یك دشت گرگ



باری لشگر تاب مقاومت آن شجاع دلاور را نیاوردند فرار اختیار كردند.

زهیر دلاور بخاطرش گذشت كه مبادا امام علیه السلام با اصحاب و احباب نماز بگذارد و او از این فیض عظیم محروم بماند چنانچه حبیب از آن بی نصیب ماند لذا به سرعت خود را به محضر مبارك امام علیه السلام رساند.